یادواره خانگی شهدا در منزل شهید مهدی عباسپور برگزار شد + تصاویر | زندگی نامه و وصیت نامه شهید مهدی عباس پور
به گزارش پایگاه خبری بشرویه نیوز به مناسبت گرامیداشت هفتمین روز شهادت مظلومانه هموطنان عزیزمان در حادثه تروریستی کرمان و سالگرد شهادت سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی و در آستانه "سالروز شهادت نوجوان بسیجی شهید مهدی عباسپور" یادواره خانگی شهدا در منزل شهید با حضور مسئولین محترم، شهروندان، رزمندگان، بسیجیان پایگاه و خانواده محترم شهید برگزار گردید.
قرائت دعای کمیل توسط حاج محمدرضا قاسمیان و حجت الاسلام حاج آقا نظری و کربلایی علی برگی، قرائت فرازی از وصیت نامه شهید توسط نوجوان بسیجی کربلایی صالح امینی پور، مداحی نوجوان ذاکر اهلبیت (ع) کربلایی محمدمتین رحمانزاده، روایت گری رزمنده گرانقدر جناب سرهنگ نیای عباسی و سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا زارعی امام جمعه محترم از برنامه های این مجلس پرشور و نورانی بود.
بسمه تعالي
زندگينامهي شهيد مهدي عباس پور
بسيجي شهيد مهدي عباسپور در سال ۱۳۵۱ شمسي در بشرويه پا به عرصه هستي گذاشت. پدر او ميرزا رضا عباسپور فرد كشاورزي بود كه از روي شوق فرزند خود را در سن ۶ سالگي، روانه مدرسه ساخت تا معلم به او دانش بياموزد و اين شهيد بزرگوار به اين كار همتگماشت و بعداز اتمام دوره دبستان و ورود به سال اول راهنمايي و به پايان رسانيدن آن بنا به گفته پدرش، چون عاشق جبهه بود درس را به كلي ترك كرد و با اصرار زياد و بعد از مدتي از ترك تحصيل براي فراگيري آموزش نظامي اعزام گرديد و پس از سپري نمودن دوره آموزشي روانه جبهههاي نبرد حق عليه باطل شد.
پدرش ميگويد :وضعيت درسي وي بسيارخوب بود و مربيان از او رضايت كامل داشتند در سال پنجم ابتدايي بود كه عكس بزرگي با روسري عربي از خودش گرفتهبود كه بعد از ديدن عكس به او گفتم :پسرم اين دستمال را چرا به دورگردنت انداختهاي در جواب گفت پدرجان بعداً خواهيد ديد كه اين عكس چه كارها خواهد كرد و من اصلاً معناي حرف او را نميفهميدم تا اينكه وقتي به شهادت رسيده بود همان عكس را بزرگ كرده بودند و جلو جنازهاش روي دوش مردم حمل ميشد آن زمان معناي سخن فرزندم را فهميدم وي در ادامه خصوصيات فرزندش را چنين بيان ميكند: فرزند شهيدم بسيار شوخ طبع بود و هميشه رفتارش منطقي بود و در همه حال احترام به بزرگترها را واجب ميدانست .مهرباني او زياد بود، امر به معروف ونهي از منكر را سر لوحه زندگي خود قرار داده بود در مقابل عقايد انحرافي عصباني و ناراحت ميشد، سعه صدر داشت و پرحوصله بود.
شهيد ارادت خاصي به اهل بيت (ع) داشت كه حتي در وصيت نامه خود ذكركرده بودكه اگر به شهادت رسيدم جنازه مرا قبل از دفن كردن به محل هيئت عباسيه ببريد زيرا وي در ايام محرم در هيئت ابوالفضلي خدمت ميكرد.
سرانجام عشق به جهاد و مبارزه او را به همراه دوستانش روانه جبهه ساخت و او را با انگيزه شهادت به نبرد با خصم كافر پرداخت .وي دو بار به جبهه اعزام گرديد كه مدت ۹ ماه طول كشيد و به گفته همرزمانش در اولين دفعه اعزام به جبهه بازوي چپ وي تركش خورده بود كه در شهر ساكنند در ميان گذاشته و سفارش كرده بود به پدر و مادرم نگوييد چون ممكن است ناراحت شوند و مانع رفتن من به جبهه گردند و دوباره بعد از بهبودي راهي جبهههاي جنگ ميگردد و در منطقه عملياتي شلمچه درحالي كه آرپيجي زن يگان پياده بود به خيل دلاوران ارتش اسلام پيوسته و بنا به گفته برادر همرزمش ـ گنج بخش ـ درتاريخ ۲۳/۱۰/۱۳۶۵ در عمليات كربلاي پنج در محل كانالهاي ماهي بعد از شكستن خط بر اثر تركش خمپاره ۱۲۰ كه به ناحيه گردن و شانه و پشت سر او اصابت كرده بود به آرزوي ديرينه خود رسيد و به همراه همرزمانش در اين عمليات (شهيد مهدي نيكپور،شهيد هاشم جباري ،شهيد مهدي حكيميان و شهيد مهدي طاووسي) به ديدار معبود شتافت .
«روحش شاد و راهش پر رهرو باد»
متن وصيتنامه پاسدار شهيد مهدي عباس پور
« ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون »
با سلام فراوان خدمت آقا امام زمان (عج) و نائب برحقش خميني بت شكن و با سلام فراوان بر شهداي صدر اسلام و كربلاي حسيني و كربلاي خونين ايران و با آزادي تمام اسيران اسلام و با گشايش راه كربلا وصيت نامه خود را شروع ميكنم.
اولاً اي امت حزب ا… شهرستان بشرويه من كمتر از آنم كه وصيت براي شما بنويسم ولي چند كلمهاي مينويسم و شما امت حزب ا… به بزرگي خودتان بپذيريد.
اولين و مهمترين وصيت من اين است كه دست از ياري امام برنداريد اگر خداوند بزرگ مرا دريافت و لياقت داشتم كه در راه خدا و دين اسلام به شهادت برسم باز هم تكرار حرف من اين است كه دست از ياري امام و بقيه مجتهدين كه براي اسلام و حفظ اسلام كار ميكنند برنداريد نماز را برپا داريد دعا را برپا داريد مخصوصاً دعاي كميل، ندبه و دعاي توسل كه پيروزي ما در برپا كردن همين دعاهاست. نماز شب بر پا داريد و بيشتر به خداوند نزديك شويد كه لااقل براي جهان اخروي يك ضمانتي باشد.
در تمام دعاها، نمازها ، دعا براي امام، براي رزمندگان و دعا براي تعجيل ظهور امام زمان (عج) كنيد.
دومين وصيت من به پدر و مادرم اين است كه اگر من لياقت داشتم و شهيد شدم براي من گريه نكنيد. پدرم در كارتان حبيب بن مظاهروار باشيد و مانند حبيب بن مظاهر در همه كارها كوشا باشيد و اما مادرم مانند حضرت فاطمه (س) باش و در غم و غصه تمام مردم و همسايگان و در شادي آنها شريك باش و اما برادرانم مانند ابوالفضل (ع) باشيد همچنانكه با حسين مهربان بود شما هم با هم وديگران مهربان باشيد.
و اما خواهرانم زينب وار باشيد و مانند حضرت زينب در همه كارها كوشا باشيد و اما همسايگان اگر در كوچكي اذيت و آزاري به شما كردم به بزرگي خودتان ببخشيد و مرا حلال كنيد. از امت حزب ا… ميخواهم كه مرا حلال كنند. اگر لياقت شهادت داشتم و شهيد شدم مرا به هيئت ابوالفضلي محل ببريد و بعد از آن در كنار پسر دائي شهيدم دفن كنيد . والسلام – ۱۳۶۵/۹/۲۸
انتهای پیام/
-